کشتی یونانی کیش، کدام کشتی و کدام جزیره
استخوان های بدنه کشتی یونانی کیش در سال 1322 هجری شمسی در شرکت کشتی سازی ویلیام همیلتون در گلاسکو بر هم نهاده شد. یعنی 76 سال پیش. به وزن هفت هزار و 61 تن و طول 136 متر. وقتی به تاریخ سکان داری و مالکیت این کشتی نگاه می کنی مالکان انگلیسی و ایرانی در آن سهم داشته اند. اما آخرین مالک این کشتی یک یونانی بود. نام اول این کشتی "امپایر ترومپت" بود. بعد نام "نچر الیست" بر آن نهاده شد. نام سوم آن "کوروش پارسی" و بعد "همدان" بود. اما آرزوی دیرین دریانوردان برای رفتن و رفتن، برای جستن و یافتن، برای کشف و شهود و دیداری خستگی ناپذیر از چشم انداز مادر طبیعت، دریا، در این کشتی به انجام نرسید. پایه پایه چوب بر چوب، و یا گام بر گام آهن بر آهن، و یا پله بر پله پولاد بر پولاد. باید این استخوان شب و استخوان روز پا و جان می گرفت. اما چه شد که دل این دریای ملتهب و مضطرب نتوانست بر قامت رعنای کشتی یونانی بنگرد و درد ها و آلام جانکاه دریانوردان پیر و فرتوت با دیدن منظره هایی که می توانستند دیده شوند و نشدند، چه هنگام التیام می یابد.
کشتی یونانی. کشتی یونانی کیش. که باور می کرد در یکی از مهمترین آبراهه های جهان، در خلیج فارس، یک فروند کشتی ساخت شرکت ویلیام همیلتون در گلاسکو، آب ها و آبراهه ها را بکاود، بیاید و در دل ساحل غربی جزیره کیش به گل بنشیند. هر چند آب مظهر پاکیزکی و روانی است اما این گل که بر کشتی نشسته است چگونه به آب و بر آب می شود. ما می توانیم. می توانیم پنجاه سال تاریخ دریانوردی را به تماشا بنشینیم. می توانیم به کشتی شکستگان ادای احترام کنیم. می توانیم حال لنج ها و قایق های ماهیگیری را رصد کنیم. و سهراب نیکو گفت: باید بروم. باید چمدانی را که پر از پیراهن تنهایی است بردارم. و به سمتی بروم…رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند. چه کسی بود باز صدا زد سهراب کفش هایم کو؟ باید شال و کلاه کرد. تایسیز پرواز در پاسداشت تاریخ گردشگری و جهانگردی در این مرز و بوم مفتخر است شما را با تور کیش و با پروازی امن به پای هم صحبتی با خلیج فارس ببرد. برویم، و با قصه های این پیر باران دیده بیش تر آشنا شویم. برای تهیه و رزرو بلیط و تور کیش با ما تماس بگیرید. و یا با نشانه اینترنتی ما در ارتباط باشید.
کشتی یونانی کیش پس از حدود هشتاد سال در پارک ساحلی جزیره کیش آرمیده است .
آخرین نامی که بر این گوژپشت خلیج فارس نهاده اند "کشتی یونانی" بود. دریانوردانی که می توانستند با این کشتی راه های پرخطر پیش رو را تجربه کنند با بخت بد ناکام ماندند. استخوانش را دیده ای؟ چه بود نامش به هنگام به گل نشستن؟ این کشتی در واپسین دم های حیات، "کولا اف" نام داشت. اکنون می توانی بدنه این کشتی را که با خشم بی دلیل طبیعت در خلیج فارس، در ساحل غربی جزیره کیش آرام گرفته است ببینی. اسکلت کشتی یونانی کیش حامل پیام زندگی از سرچشمه است. و کشتی ها حاملان پیغام فراوانی و وفورند. حاملان مهربان ارتباطات و گردشگری در این عصر معراج پولاد. تو می دانی و من هم می دانم که پولاد معراج ندارد. نمی تواند داشته باشد. اما استخوان های به هم بند شده کشتی ها از درخت پاک باشد یا پولاد، نام کشتی همواره در سایه سار جنسی از سبزینگی و طراوت باقی می ماند.
تور کیش و پارک ساحلی غروب کیش
گاه راه ها میان بر نیستند. می خواهی تاریخی را که بر گرده های کشتی و کشتی رانی حمل شده است، بیابی و درک کنی. چه باید بکنی. باید قدم در راه بگذاری. در خیابان "غروب" جزیره کیش، در جستجو باش. راهت را بگیر و برو. به "پارک ساحلی غروب" می رسی. او حامل پیام بوده است. با تور کیش به آن جا برو. با تایسیز پرواز، پرواز کن و خودت را برسان. برس به این پارک ساحلی. اندوه رفته هایش را بزدای از خاطرش. اگر غمی، اگر عشقی، اگر ذوقی داری و می خواهی غروب این ساحل وهم انگیز چشم تو را به گریستن بخواند، برو و بر آبش پای بنه. احساس می کنی. قایقی که بر آب های نیلگونش رفته است، لنجی که تو را سراسیمه کرده است و این کشتی. کشتی یونانی جزیره کیش آن جا بر کناره نامه های نارسیده پست بیش از همه مضطرب است. چرا که حامل پیام است. بیش از پنجاه سال پیش به گل نشست.
سعدی شیرازی می فرماید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی…
اگر تجربه هستی و نیستی بر انسان گران است، مقدار آدمی در این دو دنیای ناهمگون به میزان پیامی که دارد بسته است. در این راه نباید سهم مهم وسیله ارتزاق جوامع در دنیای مدرن را نادیده گرفت: و این صنعت توریسم است. و اگر کشتی به گل نشست نیز در گردشگری به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای تبادل فرهنگی، تاریخی و اقتصادی یک کشور باز می ماند.
بزرگی به طفلی و سال نیست بزرگی بر آید اگر چه دنی است
مهم آن که پیش از سر فراز نباشی تو ای دون گردن فراز
روز من روزگار تهی است دل کشتی ام بشکستنی است
گرت میل کشتی شکستنت هست تو یک بارگی بشکنم پا و دست
مباشی تو ای دون تیز و دژم بر این پیکر نیلو بژم
از کجا ناکجایم به هشت به هستی به نایی به دشت
هر آن کو کند داوری به خصلت به رخ ماه و پری
نبیند به آویز نقره تویی ببیند که هم تو همان مهتری...